Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری میزان- شهید شیرودی در عملیات‌های پروازی خود تلفات سنگینی را به نیرو‌ها و تجهیزات دشمن در نقاط استراتژیکی غرب کشور وارد کرد، وقتی خیانت‌های آشکار بنی صدر را دید به افشاگری پرداخت و از همرزمان خواست از میهن اسلامی دفاع کنند. تاریخ انتشار: 11:12 - 08 ارديبهشت 1399 - کد خبر: ۶۱۶۰۶۳ خبرگزاری میزان - هنگامی که شهید علی‌اکبر شیرودی بچه بود پدرش به تعلیم قرآن به فرزندش همت گمارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دوره ابتدایی را با رتبه شاگرد اولی به اتمام رساند و در دبیرستان شیرود ادامه تحصیل داد. وی که از مشکلات مالی خانواده مطلع بود از طریق کارگری و کشاورزی به پدرش کمک می‌کرد. در دوران جوانی از لحاظ ایمان، اخلاق و تحصیل سرآمد جوانان آن منطقه بود.   معلم تعلیمات دینی وی در خصوص ویژگی‌های اخلاقی وی می‌گوید: اخلاق اسلامی و رفتار جوانمردانه او نشانه‌هایی از خصوصیات جوانی میرزا کوچک خان را مجسم می‌کرد.   او در سال آخر دبیرستان جهت یافتن کار به تهران آمد و در کنار کار به ادامه تحصیل پرداخت. در سال ۱۳۵۰ با افکار و مبارزات امام خمینی (ره) آشنا شد و شروع به مطالعه کتاب‌های مختلف و کتب فلسفی و سیاسی از جمله نوشته‌های شهید مطهری کرد.   شهید شیرودی، در سال ۱۳۵۱ وارد دوره مقدماتی خلبانی شد و پس ازگذراندن دوره کامل به پادگان هوا نیروز اصفهان منتقل شد. با اتمام دوره خلبان هلیکوپترکبری به پادگان هوانیروز کرمانشاه اعزام شد. در این ایام با شهید احمد کشوری، از خلبانان مؤمن که از همشهریانش نیز بود آشنا شد.
این شهید بزرگوار در دوران مبارزات انقلاب، اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) را در کرمانشاه پخش می‌کرد و در آستانه پیروزی انقلاب همراه با حجت الاسلام آل طاهر مسئولیت حفاظت از مراکز حساس کرمانشاه به خصوص رادیو و تلویزیون و ادارات مهم دولتی را بر عهده گرفت.   در غائله کردستان داوطلبانه به این منطقه شتافت و با گروه‌های ضد انقلاب به مبارزه پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ به منطقه کرمانشاه رفت. وی هنگامی که شنید بنی صدر دستور داده پادگان تخلیه و انبار مهمات منهدم شود از دستور سرپیچی کرد و به دو خلبانی که با او همفکر بودند گفت: ما می‌مانیم و با همین دو هلیکوپتری که در اختیار داریم دشمن را می‌کوبیم و مسئولیت تمرد را می‌پذیریم.   در طول ۱۲ ساعت پرواز بی نهایت حساس و خطرناک، این شهید به عنوان تنها موشک انداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد. شجاعت و ابتکار عمل این شهید نه تنها در سراسر کشور، بلکه در تمام خبرگزاری‌های مهم جهان منعکس شد.   شهید شیرودی در عملیات‌های پروازی خود تلفات سنگینی را به نیرو‌ها و تجهیزات دشمن در نقاط استراتژیکی غرب کشور وارد کرد، وقتی خیانت‌های آشکار بنی صدر را دید به افشاگری پرداخت و از همرزمان خواست از میهن اسلامی دفاع کنند.
وی را بازداشت تنبیهی کردند و روحانیون متعهد و سپاه کرمانشاه ناراحتی خود را به اطلاع شورای‌عالی دفاع رساندند و حکم بازداشت وی منتفی شد. بنی صدر برای حفظ ظاهر دو هفته بعد به او ارتقاء درجه داد، اما خلبان شیرودی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواسته اش این بود که کارشکنی‌های بنی صدر و بی تفاوتی برخی از فرماندهان را به عرض امام (ره) برساند.   در همان ایام به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقاء یافت، اما طی نامه‌ای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در ۹ مهر ۱۳۵۹ چنین نوشت: اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می‌باشم و تا کنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگ‌ها شرکت نموده ام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفته ام؛ لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده اند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که بوده ام، برگردانید.   وی در مصاحبه با مجله پیام انقلاب، علت زنده ماندنش پس از انجام بالاترین پرواز‌های جنگی در دنیا و نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ را، مشیت و عنایت الهی عنوان می‌کند. آخرین عملیات پروازی خلبان شیرودی در بازی دراز صورت گرفت. عراق لشکری، برای بازپس گیری ارتفاعات بازی دراز به سوی سر پل ذهاب گسیل می‌کند. خلبان یاراحمد آرش که به همراه شهید شیرودی در این عملیات پروازی شرکت داشت، درمورد چگونگی شهادت این خلبان دلاور چنین می‌گوید: بار‌ها او را در صحنه جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز مسلسل به دست می‌گرفت. درآخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانک‌های عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به همان تانک شلیلک کرده و آن را منهدم نمود و خود نیز به شهادت رسید.   بیشتر بخوانید:
هوانیروز ارتش به روایت امیر گوش‌شکسته/ از مرصاد تا انتخابات شهید شیرودی در روستای شیرود تنکابن به خاک سپرده شد. پس از شهادت سروان خلبان علی اکبر شیرودی در تاریخ ۸ /۲/ ۱۳۶۰، شخصیت‌های مملکتی نسبت به شخصیت وی اظهارات مختلفی نموده اند از جمله حضرت آیت الله خامنه‌ای از وی به عنوان اولین نظامی که در نماز به او اقتدار کرده است، یاد می‌کند و او را مکتبی، مومن و جنگنده در راه خدا توصیف می‌کنند. مرحوم هاشمی رفسنجانی در مورد وی می‌گوید: من در قیافه شیرودی مالک اشتر را دیدم.  همچنین شهید دکتر مصطفی چمران، وزیر دفاع وقت او را «ستاره درخشان جنگ‌های کردستان» نامیده است.   صاحب نظران جنگ‌های هوایی او را «نامدارترین خلبان جهان» نامیده اند و شهید تیمسار فلاحی رئیس وقت ستاد مشترک ارتش در باره وی می‌گوید: ناجی غرب و فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات آربابا، بازی دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیر ممکن‌ها را ممکن ساخت. کسی بود که وقتی خبر شهادتش را به امام (ره) دادم، امام در مورد وی فرمود: او آمرزیده است.   * برگرفته از سالنمای دفاع مقدس   انتهای پیام/

منبع: خبرگزاری میزان

کلیدواژه: علی اکبر شیرودی هوانیروز شهید شیرودی بنی صدر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۷۴۴۹۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«آدرخش و رقص فانتوم‌ها» در نمایشگاه کتاب طنین می‌اندازد

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «آذرخش و رقص فانتوم‌ها» شامل خاطرات آزاده خلبان حسینعلی ذوالفقاری نوشته صادق وفایی به‌تازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و در سی و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران عرضه می‌شود.

این‌کتاب پس از «بیگانه با ترس» و «شبح دوست‌داشتنی»، سومین‌کتابی است که صادق وفایی درباره خلبانان نیروی هوایی به‌ویژه خلبانان شکاری بمب‌افکن فانتوم F4 نوشته است.

حسینعلی ذوالفقاری متولد ۱۳۳۰ است که پس از ورود به نیروی هوایی، برای آموزش به آمریکا اعزام شد و پس از بازگشت به ایران، هواپیمای فانتوم را برای پرواز انتخاب کرد. ذوالفقاری یکی از خلبانان پایگاه سوم شکاری همدان بود که در دوران خدمت خود با خلبانان و اسطوره‌هایی چون قاسم پورگلچین، محمود اسکندری، داریوش ندیمی، فرج‌الله براتپور، جلیل پوررضایی و … همراه و هم‌نفس بوده است. او از چهره‌هایی چون شهید مصطفی چمران، شهید احمد کشوری و ابوالحسن بنی‌صدر نیز خاطراتی دارد.

این‌خلبان پس از پیروزی‌های مراحل مختلف عملیات بیت‌المقدس که به‌مرور باعث آزادسازی خرمشهر شدند، در روز ۱۸ اردیبهشت یعنی یک‌روز پس از بمباران موفق پل استراتژیک و شناور عراق روی اروندرود توسط محمود اسکندری، در ماموریت بمباران ۴ کیلومتر از جاده عقب‌نشینی نیروهای دشمن در جاده جفیر _ طلاییه، مورد اصابت پدافند زمین به هوا قرار گرفت و با محمدعلی اعظمی خلبان کابین عقب خود به‌طور ناگهانی از هواپیما خارج شد و به اسارت دشمن درآمد. او با تحمل بیش از ۸ سال اسارت و بودن در جمع اسرای مفقودالاثر، شهریور ۱۳۶۹ به میهن بازگشت.

ذوالفقاری از بازگشت از دوران اسارت، در قامت خلبان مسافربری به خدمت پرداخت و چندسال پیش بازنشسته شد.

خاطرات امیر آزاده خلبان ذوالفقاری در «آذرخش و رقص فانتوم‌ها» در ۹ فصل تدوین شده‌اند که عناوین‌شان به این‌ترتیب است: «اتاق بازجویی و آن‌زن نامحترم»، «در ایران اجکت نداریم!»، «پشت پیکر شهدا پناه گرفته‌ایم!»، «مبارزه با دیوارهای زندان»، «شیر حلال!»، «رقص باله فانتوم‌ها بین دره‌ها»، «رویای آن‌بانوی روی‌پوشیده»، «نقشه فرار» و «برنمی‌گردید، زنده بمانید و بپرید بیرون!».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم؛

* بعد از اچ ۳، عملیات‌های مهم ثامن‌الائمه، فتح‌المبین و بیت‌المقدس را داشتیم.

بله.

* که شما در پایان بیت‌المقدس اسیر شدید. گفتید در بازجویی استخبارات وقتی نگهبان بالای سرتان به گردنتان ضربه می‌زد، چون قبلاً یک اجکت دیگر داشتید، درد شدیدی به گردنتان و ستون مهره‌ها هجوم آورد. فکر کنم الان به خاطره اولین اجکتتان رسیده‌ایم؛ زمستان ۱۳۵۹ پیش از آن‌که در فروردین ۱۳۶۰ حمله به اچ‌۳ انجام شود.

بله. مربوط به بمباران العماره است که در مسیر برگشت از آن، اسکندری ناگهان سایت موشک‌های عراقی که دزفول را بمباران می‌کردند، دید.

زدن العماره دوبار انجام شد. بار اول هشت‌فروندی بودیم با لیدری براتپور. اسکندری هم ساب‌لیدر بود. ده روز بعد گفتند: «آن‌جا محل تجمع نیرو است. بروید بزنید!» طبق معمول، بمب‌های خوشه‌ای مال من بود. تمام بمب‌ها را در ارتفاع دویست‌پایی می‌زدیم، ولی این را باید صدپا می‌رفتی بالا. وگرنه مسلح و فعال نمی‌شد.

در مرتبه دومی که رفتیم العماره را بزنیم، من چیزی از هدف و تجمع نیرو ندیدم. برای همین گفتم حیف است بمب‌های گران خوشه‌ای را که برای بیت‌المال است، هدر بدهم. لاشه تانک و نفربر جلویمان بود. به‌همین‌خاطر نزدیم و برگشتیم. سر همین عقیده بود که من شش‌بار با بمب برگشتم و نشستم.

* که خیلی کار خطرناکی است!

بله. بعضی‌ها هم بودند که بمب‌هایشان را در مناطق پرت‌وپلا می‌زدند. نزدیک مرز ناگهان دیدم یکی از هواپیماها دارد با مسلسل جایی را می‌زند. صدایش در رادیو آمد. اسکندری بود: «بچه‌ها هرکه هرچه دارد خالی کند این‌جا. همان‌سایتی است که دزفول را می‌زند. کی بمب دارد؟» گفتم‌: «ذوالفقاری‌ام جناب سرگرد! دارمتان!» گفت: «حسین، یاابوالفضل! همان سایت است! بزنش!» این‌جا بود که حاجی‌ات دیوانه شد. بمب و مهمات داشتم دیگر! اسکندری هم که گفته بود. دیگر حجت تمام بود. گفتم خدایا شکرت! چون افت داشت بمب‌هایم را نزده برگردم! ولی نمی‌خواستم بمب‌ها را هدر بدهم و روی تانک سوخته مصرفشان کنم.

این‌کتاب با ۲۳۶ صفحه و شمارگان هزار و ۲۵۰ نسخه منتشر شده است.

کد خبر 6093057 فاطمه میرزا جعفری

دیگر خبرها

  • تشییع پیکر شهید «فرزین بلیان» در کرمانشاه + تصاویر
  • تشییع پیکر شهید فرزین بلیان در کرمانشاه
  • تشییع پیکر شهید مدافع امنیت فرزین بلیان در کرمانشاه
  • ۱۴ اردیبهشت در دنیای علم چه خبر؟
  • تجلیل از استادان خلبان پایگاه آموزشی هوانیروز اصفهان
  • خلبانی، رویای کودکی هرکول طلایی ایران!
  • سقوط اف-۱۶ حامل مواد شیمیایی سمی در نیومکزیکو/ خلبان نجات یافت
  • اساتید مدرسه علمیه بوشهر تجلیل شدند
  • «آدرخش و رقص فانتوم‌ها» در نمایشگاه کتاب طنین می‌اندازد
  • کبد بیمار یزدی نجات بخش جان هم‌وطنی دیگر شد